اختلال وسواسی
اختلال وسواسی جبری (OCD)
اختلال وسواسی جبری به صورت گروه مختلفی از علائم بروز پیدا میکند که شامل افکار مزاحم، آداب وسواسی، اشتغالات دهنی و وسواسهای عملی هستند.
این وسواسهای فکری و عملی عودکنندهاند، ناراحتی شدیدی را برای فرد ایجاد میکنند، سبب اتلاف وقت میشوند و اختلال قابل ملاحظهای در روند طبیعی زندگی، کارکرد شغلی، فعالیتهای معمول اجتماعی، یا روابط فرد ایجاد میکنند.
بیمار مبتلا به اختلال وسواسی جبری ممکن است فقط وسواس فکری، فقط وسواس عملی، و یا هردوی آنها را با هم داشته باشد.
وسواس فکری عبارت است از فکر، احساس، اندیشه، یا حسی عودکننده و مزاحم. برخلاف وسواس فکری که یک فرآیند ذهنیست، وسواس عملی نوعی رفتار است.
وسواس عملی یا به عبارت دیگر، اجبار، رفتاری آگاهانه، استاندارد و عودکننده است، مانند شمارش، وارسی یا اجتناب.
بیمار مبتلا به اختلال وسواسی جبری از غیرمنطقی بودن وسواسهایش آگاه است و آن را به صورت یک رفتار ناخواسته بیان میکند.
هرچند عمل وسواسی ممکن است نوعی تلاش برای کاهش اضطراب همراه با وسواس فکری باشد، الزاما همیشه به کم شدن این اضطراب منجر نمیشود. ممکن است پس از کامل شدن انجام عمل وسواسی، اضطراب فرقی نکرده باشد و یا حتی بیشتر شده باشد. وقتی فرد در مقابل انجام وسواس عملی مقاومت به خرج میدهد نیز اضطراب افزایش مییابد.
اختلال وسواسی جبری میتواند در افراد بالغ، نوجوانی و حتی کودکی شروع شود.
ابتلا به افسردگی در افراد مبتلا به اختلال وسواسی جبری شیوع بالایی دارد. اختلالات دیگری همچون جمعیت هراسی، اختلالات مصرف الکل، اختلال اضطراب فراگیر، اختلالات شخصیت، هراس اختصاصی، اختلال پانیک، تیک و اختلالات خوردن نیز دراین افراد با شیوع بیشتری دیده میشود.
اختلال وسواسی جبری شباهتی سطحی به اختلال شخصیت وسواسی جبری دارد. این اختلال شخصیت با نگرانی وسواسی در مورد جزئیات، کمالطلبی و سایر صفات شخصیتی مشابه همراه است.
عوامل مختلفی همچون عوامل زیستی، رفتاری و عوامل روانی – اجتماعی در بروز این اختلال دخیلاند.
علائم اختلال وسواسی جبری
سه چهارم از بیماران مبتلا به این اختلال هم وسواس عملی دارند و هم وسواس فکری. وسواسهای فکری شایع عبارتاند از نجاست و پاکی، آلودگی، یا شک و تردید (مثلا یادم رفت اجاق را خاموش کنم). احساسی تنشآلود همراه این فکر است و مشخصه کلیدی وسواس عملی این است که تنش همراه وسواس فکری را کاهش میدهد. وسواس فکری یا عملی هرقدر هم عمیق باشد فرد مبتلا معمولا آن را غیرعاقلانه میداند و تمایل عمیقی در خود برای مقاومت در برابر آن میبیند.
الگوهای شایع علائم:
الف- آلودگی و نجاست:
شایعترین الگو آن است که وسواس نجاست یا آلودگی و به دنبالش شستشو یا اجتناب از شیئی که فرد گمان میکند آلوده یا نجس است وجود داشته باشد. بیمار ممکن است دستهایش را به افراط بشوید و یا از ترس میکروب، حتی قادر به ترک خانهاش نباشد. اضطراب، شایعترین واکنش هیجانی در برابر شیئی است که فرد از آن میترسد. اما شرم و نفرت وسواسگونه هم احساس شایعی است.
ب- تردید مرضی:
دومین الگوی شایع، وسواس تردید است که به دنبالش وسواس عملی به صورت وارسی روی میدهد. این وسواس اغلب متضمن نوعی احساس خطر است و وارسی هم اغلب به این صورت است که بیمار چند بار برمیگردد تا چک کند مثلا درب یخچال را درست بسته، درب منزل را درست قفل کرده، یا اجاق را خاموش کرده یا نه. این بیماران دچار تردید وسواسگونهای درباره خود هستند و همیشه بهخاطر فراموش کردن چیزی یا انجام چیزی، احساس گناه میکنند.
پ- افکار مزاحم:
سومین الگوی شایع اختلال وسواسی جبری آن است که فرد صرفا افکار وسواسی مزاحمی بدون هیچگونه عمل وسواسی داشته باشد. اینگونه وسواسها معمولا افکاری تکراری درباره نوعی عمل جنسی یا پرخاشگرانه است که به نظر خود فرد، شنیع و شرمآور است. بیمارانی که دارای وسواسهای فکری مربوط به اعمال پرخاشگرانه یا جنسی هستند ممکن است برای اعتراف نزد روحانیون یا پلیس بروند.
ت- تقارن:
چهارمین الگوی شایع این اختلال، لزوم رعایت تقارن با دقت است، بهطوریکه ممکن است موجب شود فرد ساعتها وقت نیاز داشته باشد تا یک وعده غذا بخورد، یا صورتش را اصلاح کند.
ث- سایر الگوهای علائم:
وسواسهای مذهبی و صرفهجویی اجبارگونه هم در بیماران وسواسی جبری شایع است. وسواس کندن مو (تریکوتیلومانیا) و ناخن جویدن هم ممکن است وسواسهای عملی از نوع اختلال وسواسی جبری باشد. خودارضایی نیز ممکن است جنبه وسواسگونه پیدا کند.
درمان
با پیدا شدن شواهد فزایندهای که نشان میدهد اختلال وسواسی جبری به مقدار زیادی تحت تاثیر عوامل زیستی شکل میگیرد، و نیز مقاومت این بیماری به روانکاوی، امروزه درمانهای دارویی و رفتاری رایج شده است. معمولا ترکیبی از درمان دارویی و رفتاردرمانی بهترین پاسخ درمانی را ایجاد میکند.
رایجترین داروهایی که در درمان وسواس بهکار میروند داروهایی از دسته ضدافسردگیها هستند که البته نسبت به افسردگی، نیاز به دز بالاتر و گذشت مدت بیشتری جهت پاسخدهی خواهد بود. اصولا هرقدر که در مراحل ابتدایی بروز اختلال وسواسی جبری اقدام به درمان شود، نتیجه درمان بهتر و سریعتر خواهد بود و با مزمن شدن این اختلال، برای رسیدن به پاسخ درمانی مطلوب نیاز به تلاش بیشتری از جانب درمانگر و بیمار است.
رویکرد رفتاری اصلی در اختلال وسواسی جبری عبارت است از مواجهسازی و ممانعت از پاسخ که بصورت برنامهریزی شده به کمک درمانگر پیش خواهد رفت.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.